بی تو نمی شه باشم ای آخرین امیدم امید من تو هستی بی تو یه نا امیدم
در اوج با تو بودن نمی شه که جدا شد نمی شه از دل تو دقیقه ای رها شد
ای بهترین رفیقم تو اوج بی کسی ها نذار بشم اسیره غم های تلخ دنیا
زندگی من تو هستی تویی که بهترینی تنها نذار بمونم تا اشکامو نبینی
دلم می خواد همیشه کنار تو بمونم به من نگو نمیشه که از تو من بخونم
زندگی مال من باش تو این روزای تاریک منو رها کن از این دنیای سرده کوچیک
نگو میخوای جدا شی به یاد من نباشی نگو میخوای بری تو رفیق نیمه راه شی
گفت اگه دوستم داری بهم ثابت کن گفتم چجوری؟
گفت رگتو بزن.منم برای اثبات عشقم به اون رگمو زدن
داشتم تو آغوش گرمش جون میدادم که گفت:اگه دوستم داشتی تنهام نمیزاشتی
همیشه دلتنگی بود و انتظار ، همیشه لبخند بود و به ظاهر یک عاشق
ماندگار
امروز دیگر مثل همیشه نیست ، حس و حال من مثل گذشته نیست
امروز دیگر مثل همیشه نیست ، من هم طاقتی دارم ، صبرم تمام شدنیست
همیشه میترسیدم تو را از دست بدهم ، همیشه میترسیدم رهایم کنی ،مرا تنها بگذاری
اما…. تو آنقدر خوبی، که به عشق و دوست داشتن وفاداری
که حتی یک لحظه نیز فکر نبودنت را نمیکنم
همین مرا خوشحال میکند ، همین مرا به عشق همیشه داشتنت امیدوارم میکند
از خدا دیگر هیچ نمیخواهم ، دیگر هیچ آرزویی ندارم
، رویایم را میخواستم که به آن ر
سیدم ، دنیا را میخواستم که آن را به دست آوردم ، رویایی که همان دنیای من است، و
تویی که همان دنیای منی….
و من تردید داشتم که با نبودنت آرام می شوم یا با بودنت خوشبخت؟
و حتی شک داشتم که آرامش را می خواهم یا خوشبختی را!
و هنوز دست و پا میزنند
ذهن خسته ام…
قلب درمانده ام…
چشمان بهت زده ام…
حرف هایم این روزها سر و ته ندارد!!
گاهی دلم میخواهد وقتی بغض میکنم ... خدا از اسمان به زمین بیاید ... اشکهایم را پاک کند
دستم را بگیرد و بگوید اینجا آدما اذیتت میکنند؟ بیا بریم
می دونی چرا وقتی میخوای بری تو رویا چشمهات رو میبندی؟
وقتی میخوای گریه کنی چشمهات رو میبندی؟
وقتی میخوای خدارو صدا کنی چشمهات رو میبندی؟
وقتی میخوای کسی رو ببوسی چشمهات رو میبندی؟
چون قشنگ ترین لحظات این دنیا قابل دیدن نیستن !
پشت این نقاب خنده!
پشت این نقاب خنده!
پشت این نگاه شاد...
چهره ی خموش دیگری است...
که سالهای سال...
در سکوت و انزوای محض!
بی امید بی امید زیسته!
پشت این نقاب خنده...
هر زمان،به هر بهانه!
با تمام قلب خود گریستم!!!
پشت این نگاه شاد...
چشمانم دیگر خسته اند
از بس چشم به در دوخته اند
از بس چشم به انتظار تو بوده اند
چشم به انتظار تو
انتظار آمدن تو
انتظار دیدن تو
پس بیا....که زنده بودنم وابسته است به زنده بودن و دیدن تو!!
عشق نمی پرسه تو کی هستی؟ عشق فقط میگه: تو ماله منی . عشق نمی پرسه اهل کجایی؟ فقط میگه: توی قلب منزندگی می کنی .عشق نمی پرسه چه کار می کنی؟ فقط میگه: باعث می شی قلب من به ضربان بیفته . عشق نمی پرسه چرا دور هستی؟ فقط میگه: همیشه با منی . عشق نمی پرسه دوستم داری؟ فقط میگه: دوستت دارم
روزی آمد که دل بستم به تو،از سادگی خویش دل بستم به قلب بی وفای تو
روزها میگذشت و بیشتر عاشقت میشدم، یک لحظه صدایت را نمیشنیدم غرق در گریه میشدم
روزی تو را نمیدیدیم از این رو به آن رو میشدم!
گفتی آنچه که میخواهم باش ، از آنچه که میخواستی بهتر شدم
گفتی تنها برای من باش ، از همه گذشتم و تنها مال تو شدم
روزی آمد که من مال تو بودم و تو عاشق کسی دیگر
اینک تنها اشک است که از چشمان من میریزد
تنها شده ام ، باز هم مثل گذشته همدم غمها شده ام
راهی ندارم برای بازگشت ، به یاد دارم شبی دلم تنها به دنبال ذره ای محبت میگشت
نمیپرسم که چرا مرا تنها گذاشتی ، نمیپرسم که چرا قلبم را زیر پا گذاشتی
میدانستم تو نیز مثل همه …
نمیبخشم تو را …
دیگر مهم نیست بودنت ، احساس گناه میکنم در لحظه های بوسیدنت
نمیبخشم تو را ، این تو بودی که روزی گفتی با دنیا نیز عوض نمیکنم تو را
دنیا که سهل است ، تو حتی نفروختی به کسی دیگر مرا
مثل یک جنس کهنه ، دور انداختی مرا!
نمیدانستم برایت کهنه شده ام ، هنوز مدتی نگذشته که برایت تکراری شده ام
مهم نیست ، برای همیشه تو را از یاد میبرم ،قلبم هم نخواهد، خاطرت را خاک میکنم
تو نبودی لایق من ، تو نبودی عاشق من ، میمانم با همان تنهایی و غم
تو را نمیبخشم ، و اینک روزی آمده که به خاطر تو حتی نمیریزد یک قطره اشکم!
تمام خنده هایم را نذر کرده ام
تا تو همان باشی که صبح یکی از روزهای خدا
عطر دستهایت ، دلتنگی ام را به باد می سپارد
چه زیبا! گفتم دوستت دارم !چه صادقانه پذیرفتی!
چه فریبنده ! آغوشم برایت باز شد !چه ابلهانه! با تو خوش بودم !
چه كودكانه ! همه چیزم شدی ! چه زود ! به خاطره یك كلمه مرا ترك كردی !
چه ناجوانمردانه ! نیازمندت شدم ! چه حقیرانه! واژه غریبه خداحافظی به من آمد!
چه بیرحمانه! من سوختم